گزارش لحظه به لحظه ی بازی امید عراق و قطع امید ایران
دقیقه 1- بچه های تیم ما با اقتدار توپ ها را یکی پس از دیگری لو می دهند.
دقیقه 4- یکی از بچه های با اقتدار تیم را می بینم که در گوشه ی زمین دارد با موبایلش قرار امشب را هماهنگ می کند. آفرین به این هماهنگی نزد نفرات تیم ما!
دقیقه 14 – خدا این آقا کفاشیان را از ما نگیرد، بازی که چنگی به دل نمی زند. لبخندهای ایشان بمب روحیه است.
دقیقه 21- یکی از بچه های زیر بیست و سه سال تیم را می بینم که دارد با دست اشاره می کند که مسوول تدارکات تیم برود یک سر به بی ام و کروکش بزند ببیند کم و کسری چیزی ندارد. قیافه ی این بازیکن شایسته را که ببینی فکر می کنی گوسفندش را دم در پارک کرده آمده تو.
دقیقه 25- کفاشیان یک لبخند دیگر می زند. کفاشیان! عاشق کت و شلواراتم به خدا.
دقیقه 34- عراق در عین شایستگی بچه های ما گل اول را می زند. فوتبال همین است. بچه های ما شایسته اند آنوقت گلش را آنها می زنند. فوتبال! حیا کن! تیم ما رو رها کن!
دقیقه 44- کله ی آقا منصوریان برق زد. ایشان که در دوران فوتبالش هم دو کلمه حرف نمی توانست بزند الان هم نمی تواند بزند.
دقیقه 50- بچه های تیم دارند قدم می زنند، خب آمده اند پارک. دیالوگ اعضای تیم:
ممد: خب داش جواد تعریف کن!
داش جواد: بذار داش اسی برامون بگه که تازه داده لاستیک دور سفید بستن رو رینگ اسپورت بمو (بی ام دبلیو) اش.
داش اسی: قربون مرامت داش جوات! بذار به این عراقیه یه دونه یه تا پرنده بزنم. آها! خب! بعله می گفتم کله پاچه رو که زدیم...
داش کریم: ده! زبون بیا لاکردار! اون تخمه جاپونی رو هم رد کن این ور بازار.
داش بهمن مفید: ما گفتیم زدیم. شمام بگین زده...
داش قیصر: آقایون لات و لوتها! امشب همه رستوران پاریس مهمون کوچیکتون.
داش شعبون استخونی: عره و عوره و شمسی کوره! چطوری ترنجبین بانو؟
دقیقه 65- گل دوم عراق. متاسفانه این عراقی ها حتا مراعات کت و شلوار آقای کفاشیان را هم نکردند و گل دوم را در عین بی شرمی زدند. بچه های تیم ما هم که انگار دیشب حریره ی بادوم خورده اند با آش دوغ.
دقیقه 72- بچه ها بیست دقیقه ی آخر را طوفانی شروع کرده اند البته در بازی بدون توپ و هدف و نتیجه. واقعا اگر در مسابقات جهانی بازی بدون توپ شرکت کنیم اول می شویم.
دقیقه 78- اوه! اوه! چه تعویض هایی می کند منصوریان! بازیکن های عراق با شنیدن نام بازیکن های تعویضی ما رنگ از رخسارشان می پرد. دقاقله رو با مغالطه تعویض کرد نمی دونم شیخ محمود شبستری رو با حاج صفی یا نمی دونم ملاصدرایی کسی.
دقیقه 80- کفاشیان از جایگاه بلند شده و از بچه ها می خواهد دست از بازی احساسی بردارند و تا بیشتر از این جلوی بیست و دو عراقی آبروریزی نشده بروند توی رختکن.
دقیقه 81- لبخند کفاشیان سه نفر را روانه ی تیمارستان کرد.
دقیقه 82- قطره ی عرق روی کله ی منصوریان لیز خورد.
دقیقه 83- جوانان عزیز هموطن که از غروب پنجشنبه ی شان زده اند و به جای اینکه بنشینند یک گوشه کرک و شیشه بکشند آمده اند قدم زدن بازیکن های میلیاردی کشور پهناورمان را می بینند همینجوری بیخود و بی جهت قاطی کرده اند. آخه! توقع داشتید ما عراق رو ببریم؟ حالا اگه برزیل بود، آلمان بود، تیم مدارس بود، آموزشگاه ها بود، صغر سنی آزاد بود، داور پسرخاله ی ما بود، فینال جام حذفی بود، تیم پاس همدان بود، یه چیزی. عراق! بهترین تیم رنکینگ فیفا در منظومه ی شمسی!
دقیقه 84- شعار تماشاگران این سرمایه های ورزش و ارزش ما : فوتبال با سیاست نمی خوایم نمی خوایم!
دقیقه 85- پنیر با سیاست نمی خوایم نمی خوایم.
دقیقه 86- خمیر با سیاست نمی خوایم نمی خوایم.
دقیقه 87- کوکوی با سیاست نمی خوایم نمی خوایم.
دقیقه 88- عمو سبزی فروش! بعله! سبزیت آشیه! بعله!...
دقیقه 89- علی ی دایی!
دقیقه 90- همه عاجزانه دارند از داور ماشیما توشیما تقاضا می کنند سوت را بزند و آبروریزی را ختم کند. یک هیات ویژه به همراه روسای هیات های استان ها بک قالیچه به داور به رسم یادبود می دهند و از او می خواهند سوت بزند و آبروریزی را بیشتر کش ندهد. اما داور با نشان دادن سوتش بر اجرای صریح قانون تا آخرین لحظه تاکید می کند. داور! مادرتو!
دقیقه 91- داور 6 دقیقه وقت اضافه اعلام می کند. یکی از بازیکن های تیم که قراردادش سقف سیصد و پنجاه میلیون است تا قانون رعایت شود اما پنجاه میلیون پاداش می گیرد و برای هر گل دو میلیون هر پاس گل یک میلیون، هر گل آفساید یک میلیون، هر استارت منجر به گل نیم میلیون، هر اوت منجر به کرنر سیصد و پنجاه هزار، هر اقدام به تمارض صد هزار، هر متر حرکت در زمین پنجاه هزار، هر اخ و تف روی چمن ده هزار به ساعت ورزشگاه اشاره می کند و از داور می خواهد سوت بزند تا او برود دوش بگیرد برود فرحزاد چون اگر بخواهد یکی دو قلیان بکشد و دافی ها را برساند خانه ساعت شده دوازده پس چطوری فردا ساعت یازده بلند شود خودش را برساند به کلپچ پارتی؟
دقیقه 92- شعار تماشاچی ها: داور ..س ننه ات سوتو بزن! داور میشیما توشیما با تعظیم از مهمان نوازی عزیزان تشکر می کند.
دقیقه 93- از الان بچه ها سه دقیقه وقت دارند تا با تکیه بر بازی گروهی و دعاهای خیر شما مردم دو گل بزنند. اگر وسط بازی و عین آدم گل می زدند که کیف نداشت.
دقیقه 94- بچه ها در زمین میدان داری می کنند. شرق را می گیرند می زنند غرب تا عراقی ها را سردرگم کنند. اگر عراقی ها بیخودی در بازی بچه های ما کارشکنی نکنند و بگذارند بچه های ما کار خودشان را بکنند لااقل یک گل به خودی که می توانیم بزنیم.
دقیقه 95- یکی از عزیزان عراقی خودش را می اندازد زمین و تمارض می کند. کاپیتان تیم ما با من بمیرم تو بمیری از او می خواهد این کار را نکند تا بازی زودتر تمام شود و آنها به خیر و خوشی بروند المپیک و بچه های تیم ما هم بروند بام تهران.
دقیقه 96- داور! پدر سگ سوتو بزن!
دقیقه 97- و ما امیدواریم با این بازی خوب بچه ها چهار سال دیگر بتوانیم به المپیک برویم. در ضمن اگر کفاشیان یک تیم منتخب از عمه های دست اندرکاران فوتبال درست کند و به مسابقات جهانی عمه ها بفرستد و آنها هم آنجا حذف شوند دیگر کلکسیون افتخارات فدراسیون تکمیل است.
تماشاچی ها دارند به زبان اسپانیولی سرود ملی کفاشیان را که پابلو نرودا در مدح کت و شلوار کفاشیان و لبخندش سروده می خوانند. با آنها همصدا می شویم:
کفاشیان!
چه دلنگرانی گاه،
وقتی که با منی و من پیروزتر و سرفرازتر از دیگر مردان!
کفاشیان! ای کت و شلوار هاکوپیان هم بر تن ات گریان!
نمی دانی که در من است پیروزی هزاران چهره یی که نمی توانی ببینی،
هزاران پا و قلبی که با من راه سپردند نمی دانی که این، من نیستم "من" ی وجود ندارد
کفاشیان!
هوا را از من بگیر
خنده ات را نه!
پایان
به اینجا یه سری بزنید قلمش زیباس - ضرر نمی کنید
یکی از نوشته هاش :
پسرهای امروزی
داداشم از بس رفته خواستگاری خسته شده. اومده به مامانم می گه یه دختری رو خودم زیر نظر دارم. به شرطی که زیاد سوال درباره اش نپرسین. فقط 5 تا سوال می تونید بپرسید. مامانم می پرسه: پسرم این دختره کیه؟ اسمش چیه؟ باباش چه کاره است؟ کجا با هم آشنا شدین؟
داداشم می گه: شد 4 تا سوال. فقط یه دونه دیگه می تونین بپرسین.
اشهد ان لا اله الا الله
اشهد ان محمدا رسول الله
اشهد ان علی ولی الله
و اشهد ان مولانا خامنه ای فقیه الله
!!!!!!!
این مطلب برگرفته از امید۲۰
یکی از ساکنین شهرک والفجر در
انتهای امیر آباد در ارتباط با حمله اوباش به استخر صدف ،ضمن تائید خبرمی
گوید : روز چهارشنبه صبح این اتفاق افتاد و چند موتوری حمله کردند به داخل
استخر در سانس بانوان و در حال عربده کشی به تماشای زنان لخت، لمس کردن
بدنشون و فیلمبرداری پرداختند منشی زن سانس رو با چاقو تهدید کردند و مانع
تماس با پلیس یا مردم شدندوپس از 5دقیقه متواری شدند
نکته تاسفبار اینکه ماموران کلانتری 125یوسف آباد پس از50دقیقه به
محل رسیدند!اون هم با یک سمند پیزوری و3تا مامور عقب افتاده و هالو!
اینجور که مردم محل میگن مدیران استخر سعی دارن کسی شکایت نکنه تا اسم استخرشون بدنام نشه
ظاهرا تا چند روز آینده باید منتظر پخش فیلم زنان و دختران معصوم مردم توسط دستفروشان خاص در میادین شهر باشیم آخرشم خود زنان محکوم میشن که چرا تو استخر لخت بودند؟
در مملکت امام زمان اوباش و متجاوزین آزادند و نویسندگان، نوابغ، هنرمندان بین المللی و فرهیخته ترین قشر جامعه دربند و در اعتصاب غذا.بقیه مردم هم در حال مرگ تدریجی
اینجاست که باید گفت مملکته داریم؟
نقل از:ایران پرس نیوز